- ضایع کردن
- تباه کردن، نابود کردن
معنی ضایع کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- ضایع کردن
- تپاهنیدن تباهاندن پوساندن گند زدن تباه کردن نابود کردن، فرو گذاشتن بی تیمار گذاشتن، مهمل گذاشتن بی کار گذاشتن، گم کردن
- ضایع کردن ((~. کَ دَ))
- خراب کردن، فاسد کردن، کنف کردن، بور کردن
- ضایع کردن
- Squander
- ضایع کردن
- растрачивать
- ضایع کردن
- verschwenden
- ضایع کردن
- марнувати
- ضایع کردن
- marnować
- ضایع کردن
- desperdiçar
- ضایع کردن
- sperperdere
- ضایع کردن
- malgastar
- ضایع کردن
- gaspiller
- ضایع کردن
- verkwisten
- ضایع کردن
- बर्बाद करना
- ضایع کردن
- menghamburkan
- ضایع کردن
- israf etmek
- ضایع کردن
- kuharibu
- ضایع کردن
- নষ্ট করা
- ضایع کردن
- ضائع کرنا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رواکنین به زبان ها انداختن فاشیدن منتشر کردن فاش کردن
ویتاختن
برافشاندن، افشاندن
تباهاندن ضایع کردن تباه ساختن، مهمل و بیکار کردن
گم کردن، مفقود کردن، از دست دادن، نابود کردن
حاصل کردن، به دست دادن، رساندن، درآمد داشتن، سود بردن، فایده دادن
نزار کردن ناتوان کردن
ریستن ریدن پلیدی کردن دفع کردن فضولات
گم کردن، از دست دادن
افراشتن به پا داشتن، استوار کردن، پنهان کردن نصب کردن بپا داشتن افراشتن، محکم کردن، پنهان ماندن